کد مطلب:140502
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:144
اشعار مرحوم محتشم در بیان زبان حال علیا مخدره
حضرت زینب خاتون سلام الله علیها هنگام عبور از قتلگاه
بر حربگاه چون ره آن كاروان فتاد
شور نشور واهمه را در كمان فتاد
هر چند بر تن شهداء چشم كار كرد
بر زخم های كاری تیر و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیكر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره هذا حسین از او
سر زد چنانكه آتش او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعه رسول
رو در مدینه كرد كه یا ایها الرسول
این كشته فتاده بهامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون كه هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این خشگ لب فتاده ممنوع از فرات
كز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه كم سپاه كه با خیل اشگ و آه
خرگاه از این جهان زده بیرون حسین توست
پس روی در بقیع به زهرا خطاب كرد
مرغ هوا و ماهی دریا كباب كرد
كی مونس شكسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بی كس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را كه شفیعان محشرند
در ورطه عقوبت اهل جفا ببین
تنهای كشته گان همه در خاك و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزه ها ببین
آن تن كه بود پرورشش در كنار تو
غلطان به خاك معركه كربلا ببین
و نیز سكینه خاتون جسد پاره پاره پدر را در بر كشید و چنان ناله و زاری می كرد كه از حد توصیف خارج است